طِرِماح بن عدی + صوت

طِرِماح بن عدی از یاران امام علی علیه السلام بود که بعدا از یاران امام حسین علیه السلام نیز شد. او برادر حجر بن عدی بود. از وی نام زیادی در گزارشات تاریخی برده نشده است.

در این مقاله به کمک حجه الاسلام و المسلمین به بررسی این شخصیت می پردازیم.

طرماح و عشق به علی علیه السلام

از یاران مخلص امام علی علیه السلام است. بین معاویه با علی علیه السلام در بحث خلافت نامه هایی رد و بدل می شد مبنی بر اینکه امام به او می فرمود حکومت را تحویل من بده که معاویه امتناع می کرد. در این بین کسی که نامه بر بود طرماح بن عدی بود.

طماح بن عدی به کاخ معاویه می رود که به او اینگونه سلام می دهد: السلام علیک ایها المَلِک ( سلام بر تو ای پادشاه ) که معاویه می گوید من پادشاه نیستیم من امیرالمومنین هستم.

طرماح نکته گو و بسیار شجاع و جسور و مخلص علی علیه السلام است. او به معاویه می گوید مومنین ما هستیم و ما یادمان نمی آید به شما امارت داده باشیم. معویه می گوید حالا نامه را به من بده . طرماح می گوید نه من جلو نمی آیم چون بساط تو بساط نجسی است و من نمی خواهم بدنم نجس شود.

معاویه می گوید پس نامه را به عمر و عاص بده. طرماح می گوید تو پادشاه ظالمی هستی و قطعا وزیر تو هم خائن است. معاویه می گوید تو که ظالم هستی و با ظلم اموال مردم را می گیری پس این غلام را هم با مال غصبی خریدی و به ناحق داری او را به کار می گیری و من چطور می توانم این نامه را به او بدهم!

معاویه می گوید پس من چه کنم که طرماح می گوید پس بیا خودت جلو بیا و نامه را بگیر که همین اتفاق هم می افتد. معاویه جواب را می نویسد و به طرماح می دهد و طرماح به سمت کوفه می رود.

معاویه به عمر و عاص می گوید من حاضرم هر چه که دارم به شما ها بدهم تا فقط یک دهم این خدمتی که این عرب بیابانی به علی دارد را نسبت به ما داشته باشید. عمروعاص جواب می دهد که اگر تو هم فضیلتی که علی با پیامبر داشت را شما هم داشتی ما خیلی بیشتر برای تو فداکاری می کردیم.

معاویه گفت خدا دهنت را بشکند این حرف تو از حرف آن عرب بیابانی بر من گرانتر آمد و دنیا را برای من تنگ کرد. این گزارشات نشان دهنده عشق طرماح به علی علیه السلام است.

تنها گزارش تاریخی درباره طرماح

تنها گزارشی که ما از طرماح داریم برخورد امام حسین علیه السلام در منزل عذیب الهجانات دارد. عذیب بعد از منزل بَیَضه و ذوحُسم و بعد از اینکه حضرت توسط سپاه حر گرفتار شدند است.

سه منزلی کربلا است که امام در آن اقامت کرده بودند. در اینجا است که طرماح بن عدی با چهار نفر که بعد ها جز شهدای کربلا هستند، مخفیانه از کوفه فرار کردند ( چون کوفه حکومت نظامی بود ).

طرماح راهنمای این چهار نفر است تا آنها را به امام حسین علیه السلام برساند. او این چهار نفر را در منزل عذیب به امام رساند. طرماح به امام عرض کرد که آقاجان من که از کوفه می آمدم در اینجا کسی با شما نیست و زن و بچه و خانواده هم همراه شما هستند. اگر این هزار نفری که در مقابل شما هستند با شما بجنگند بس است چه برسد آن جمعیتی که می خواهند با شما بجنگند و قرار است از کوفه بیایند و من آنا را دیدم.

آن جمعیتی که من در کوفه دیدم تا حالا در عمرم ندیده بودم و گفتم شما جماعت برای چه جمع شدید که گفتند ما برای جنگ با حسین می رویم. طرماح گفت که آقاجان دیگر جلوتر نرو که خیلی خطرناک است و مرگ حتمی است.

طِرِماح بن عدی

پیشنهاد طرماح به امام حسین علیه السلام

طرماح یک پیشنهاد به امام می دهد و می گوید ما یک منطقه ای داریم به نام اَجَا ( یکی از دو رشته کوه های مهم منطقه نجد در عربستان که منزلگاه قبیله طَی بوده است ) من شما را به آنجا می برم که منطقه ای دور دست و صعب العبور است و بعد به همه مردان طی اعلام می کنم تا به سمت شما بیایند. به خدا قسم ده روز نمی گذرد که اهالی طی پیاده و سواره به سوی شما می آیند و شما تا هر وقت خواستید پیش ما بمانید و ما در خدمت شما هستیم.

و من تعهد می کنم که ۲۰ هزار مرد طایی با شمشیرهای خود فدایی شما باشند و تا یکی از آنها زنده است کسی به شما دست پیدا نمی کند. امام به طرماح فرمود من از شما ممنونم ولی این کار را انجام نمی دهم چون من تعهد دارم.

طرماح می گوید من برای حضرت دعا کردم تا خداوند او را از شر جن و انس حفظ کند. طرماح می گوید آقاجان من برای اهل بیت و کسانم آذوقه گرفتم و خرجی این مردم پیش من است. من بروم و این خرجی را به مردم برسانم و بعد برگردم.

طرماح قسم می خورد که به خدا قسم من فدایی شما و از یاران شما خواهم بود و فقط نکته طرماح این بود که من امانت دارم مردم و زن و بچه های اقوام هستم و آنها معطل هستند و باید بروم این آذوقه را به دست آنها برسانم.

امام فرمود می خواه بروی برو ولی عجله کن. طرماح می گوید من از کلام آمام فهمیدم که امام نگران است و این شرایط عادی نیست.

برگشت طرماح و شهادت امام

او می گوید من رفتم و آذوقه را تحویل دادم و وصیت کردم. تمام درگیری ذهنی طرماح همین اماناتی بود که در دستش بود و به این اکتفا نکرد که حالا چون من می خواهم با امام باشم و در راه خدا بجنگم پس امانات را نرساندم اشکال ندارد. اول باید بروی خودت را صاف کنی و حق الناس را ادا کنی بعد برگردی در راه امام باشی.

طرماح می گوید من رفتم امانات را دادم و طوری با خانواده رفتار کرد که خانواده گفتند شما طوری رفتار می کنی که انگار دیگر بر نمی گردی که من گفتم بله من همین طور است و من دارم پیش حسین علیه السلام می روم و کار معلوم است که چگونه می شود.

او می گوید من رفتم سمت امام تا اینکه به منزل عذیب رسیدم که یک شخصی به من رسید و گفت که حسین بن علی کشته شده است و امام شما به شهادت رسیده است.

غیر از این گزارش درباره طرماح، دیگر گزارش دیگری درباره او نداریم. اما می خواهیم این گزارش را به گزارش ضحاک بن عبدالله مِشرقی ضمیمه کنیم که این گزارش اینگونه است.

برای مشاهده دوره کامل «شبهات عاشورایی» کلیک نمایید

گزارش ضحاک بن عبدالله مِشرقی

 ضحاک بن عبدالله مِشرقی همراه با مالک بن نضر ارحبی ظاهرا بعدازظهر تاسوعا خدمت امام می رسند. یک گفتگویی بین امام و این دو نفر شکل می گیرد و حضرت فرمودند چرا مرا یاری نمی کنید؟

مالک گفت آقا من بدهی و نان خور دارم و ضحاک هم می گوید من هم بدهی و نان خور دارم ولی با شما هستم و می جنگم ولی تا آنا برای شما می جنگم که برای شما سودمند باشد ( یعنی جنگ ختم به مرگ نشود ) و بتوانم از شما دفاع کنم.

امام فرمودند مشکل نیست. ضحاک می گوید من ماندم و مالک رفته بود. در قضیه شب عاشورا که اصحاب خطبه های پرشور را بیان کردند و امام فرمودند که من بیعتی بر گردن شما ندارم و هر کسی خواست می تواند برود و …. را ضحاک نقل می کند.

ضحاک در روز عاشورا تا زمانی ماند که دید همه کشته شدند و امام تنها ماند و خدمت امام رسید و گفت من تا اینجا طبق وعده ام ماندم و بیشتر از این نمی توانم بمانم و می خواهم بوم. امام فرمود اشکال ندارد و برو. ضحاک می گوید من اسبم را در یکی از این خیمه ها بستم و رفت و با اسبش فرار کرد و دشمن تعقیبش کرد ولی به او دست نیافت.

تحلیل این گزارشات

این مجموعه گزارشات را اگر بخواهیم تحلیل کنیم غیر از اینکه بر اساس نگاه کلامی و اعتقادی و دستگاه معرفتی شیعه بحث کنیم نمی توانیم تحلیل کنیم.

طرماح شخصیت بسیار بزرگی است و می گوید آذوقه مردم دست من است و منتظر من هستند و امانت مردم را باید برسانم.

ضحاک و مال هم گفتند ا بدهی داریم و باید آنها را ادا کنیم. حال سوال این است که آیا در این موقعیت کار این افراد درست بود و حضرت چطور به اینان اجازه دادند؟

این حرف کاملا غلط است. یک کار شیطانی اتفاق افتاده است و امام یاری نشد. این دو گانه ای بین حق الله و حق الناس است. درست است که حق الناس خیلی مهم است و در جای خود بسیار درست است ولی در مقایسه و نسبت که قرار می گیرد بسیار خطرناک می شود و اینکه می گوین شما حق الناس را ادا کن و حق الله را خدا می بخشد حرف کاملا غلطی است چون ریشه حق الناس حق الله است.

بحث بسیار فنی و فلسفی و کلامی است. اگر شما مسئله توحید و نظام جزاء و عقاب را از دایره اعتقادات حف کنید اصلا چیزی به نام اخلاق باقی نمی ماند و حق الناس معنا پیدا نمی کند.

تفکر نظام غربی الان دچار همین تناقضات شده است. بنای اخلاق وقتی است که شما یک التزام فرامادی داشته باشید. اگر اعتقاد به بهشت و جهنم نداشته باشیم من چرا باید اخلاق را رعایت کنم؟ هر وقت حال داشتم اخلاق ا رعایت می کنم و در غیر اینصورت نیاز به رعایت نیست.

نظام غربی و حق الناس

نظام غربی می گوید فقط شما هستی و خودت و منافع خودت. و نباید به منافع دیگران آسیب بزنی. یعنی یک نظام خیلی منضبط حیوانی و فراتر از این چیزی وجود ندارد.

فقط دین و اعتقادات و باور به عنصر حساب و کتاب و معاد است که می تواند اخلاق را معنا کند. اصحاب امام را ببینید با چه اعتقاداتی می جنگند. می گویند می جنگیم و چند لحظه دیگر در بهشت هستیم.

متاسفانه این تفکر حاکم شده است که اول حق الناس بعد حق الله. در حالی که حق الناس در طول حق الله است. حق الله است که حق الناس را معنا می کند. شما اگر توحید و نظام فکری دینی را بگیرید حق الناس معنایی ندارد.

در نظام غربی هرچه بتوانند غارت می کنند و اگر در ناحیه عناصر ارتباطات فردی بتوانند انجام می دهند و اگر نتوانند با نظام پلیسی کنترل می کنند و حتی به ملت های دیگر هم سرایت می دهند و آنها را هم غارت می کنند. این تمدن بر اساس تفکر و فکر مادی است.

برای مثال عمل مثال ضحاک مثل عمل کسی است که می بیند انسانی در حال غرق شدن است و او هم شنا بلد است و می تواند آن انسان را نجات دهد ولی برای نجات او باید از زمین دیگران عبور کند که غصب است و غصب هم حرام است. او در اینجا می گوید چون غصب حرام است پس من نمی توانم جان انسان در حال غرق شدن را نجات دهم.

چرا عمل طرماح اشتباه بود؟

در اینجا باید اهم و مهم کرد و انسان در حال غرق شدن را نجات داد. منظورمان این نیست که حق الناس را رعایت نکنیم بلکه باید اهم و مهم بکنیم که در اینجا حجت خدا وسط میدان است و نیاز به یاری دارد و باید یاری شود و نیازی نیست تا ادای دین به دیگران در ابتدا صورت بگیرد بلکه در ابتدا باید حجت خدا یاری شود.

این حرف غلطی است که بعضی ها می گویند امام حسین علیه السلام فرمود کسی که حق الناسی بر گردن اوست برود ادا کند و بعد بیاید بجنگد. اولا امام چنین حرفی نزد و در ثانی باید اهم و مهم کرد و حجت خدا را یاری کرد. امام مثل کعبه است و ما باید دور کعبه بگردیم نه اینکه کعبه و امام دور ما بگردند.

اگر حجت خدا حذف شود چیزی به نام حق در دنیا نمی ماند که ما بتوانیم حق الناس را رعایت کنیم. تمام ظلم هایی که بعد از ائمه علیهم السلام شد به خاطر این بود که حجت خدا و خلیفه الله حکومت نداشت و دنیا را کن فیکون کردند و شما حرف از دِین و بدهکاری میزنید؟!

یک لحظه اگر امام تنها بماند و به او بی اعتنایی شود با تمام دنیا برابری نمی کند. همین اتفاقی که درباره امام عصر عج الله دارد می افتد. ما نباید محاسبه کنیم که چقدر داریم ضرر می کنیم و چه چیزی را با چه چیزی عوض می کنیم.

ما داریم یک نظام عدل جهانی که تمام خلق بر اساس معیار حق باید اداره شود را جایگزین یک نظام فاسد و با مبنای باطل می کنیم. پس وظیفه این است که همه در خدمت امام عصر باشند اما اینگونه نیست.

عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه و ابن عباس هیچکدام با امام نیامدند. در این حد نبودند که بدانند ایشان حجت خدا است و خنده و گریه و اخم و حرف او همه امر و نهی الهی است.

مگر ما نمی گوییم ( بِأبى أَنْتُمْ وَ اُمّى وَ أهْلى وَ مالى وَ اُسْرَتى ) این ها معارف ماست و فقط یک خطابه احساسی نیست. در زیارت جامعه کبیره ملاحظه می کنید که چند دفعه این عبارات شود با عناوین مختلف تکرار می شود. همه ناس باید فدای امام شوند و همه عالم باید فدای او شوند. اگر این ها  را از عقاید شیعه حذف کنیم که دیگر چیزی باقی نمی ماند.

برای مشاهده دوره کامل «شبهات عاشورایی» کلیک نمایید

 مگر قرار نیست همه چیز فدای حسین علیه السلام شود ؟ پس معنا ندارد که این کارها انجام شود. عالم همه به حجت خدا مدیون است و باید هر کاری برای حجتش انجام دهد. حلقات مختلف نظام اعتقادی را گم نکنیم ( لولا الحجه لساخت الارض باهله ).

تمام مشکلات ما برای این است که امام در صدر جامعه نیست. حق الناس فقط حق مردم نیست بلکه حق همه عالم هست مثل حقوق حیوانات یا قطع درخت و به تمام عالم باید پاسخگو باشیم. این رساله حقوق امام سجاد علیه السلام را مشاهده کنید.و اصل بدهکاری ما به حجت خدا است که کل نظام هستی به آن وابسته است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.