عطش در کربلا + صوت

عطش در کربلا در برای امام حسین علیه السلام و یارانش از مسلمات تاریخ است که دلایل کافی هم برای وجود آن موجود است. سه روز قبل از عاشورا عمر سعد آب را برا امام و یارانش می بندد که حضرت عباس علیه السلام همراه برادرانش به شریحه می زند و ۲۰ مشک آب را با خود به خیمه ها می آورد و این آب چون مقدار زیادی نبود جیره بندی می شود و در روز عاشورا عطش امام و یارانش به نهایت می رسد.

با وجود مسلم بودن این قضایا اما عده ای شبهه حفر چاه در کربلا را مطرح می کنند که توسط حجه الاسلام و المسلمین سید محمد طباطبایی این موضوع را بررسی می کنیم.

سوال: در صحرای کربلا و به خصوص در روز عاشورا که گفته شده است قحطی آب بوده است امام چرا چاه حفر نکرده اند؟

یعنی با توجه به بالا بودن سطح آب فرات به راحتی می شد با حفر چاه اهل بیت را از تشنگی نجات داد. این سوال یک شبهه قدیمی است که مثل یک ویروس هر دفعه یک سویه جدید آن رونمایی می شود.

در واقع هدف از مطرح این شبهه زیر سوال بردن بحث تشنگی اهل بیت است و می خواهند از مصیبت واقعه عاشورا کم کنند که می گویند ممکن است چاه حفر شده باشد اما برای ایجاد سوز بیشتر می گویند اهل بیت تشنه شهید شدند.! چون چیزی که این افراد را ناراحت می کند گسترش شور و عشق و علاقه مردم به امام حسین علیه السلام است.

دو جواب برای حفر چاه

دو جواب برای این قضیه وجود دارد که بعضی افراد معتقدند که این حرف ها گفته های علما و آخوندها است و حرف خودشان است.

در جواب می گوییم ما که تاریخ را ننوشته ایم و آنهایی که تاریخ را نوشته اند هم طرفدار ما نبوده اند. در معارف اسلامی که ما داریم در تاریخ و تفسیر و ادبیات و لغت بالای ۸۰ درصد برای اهل سنت است که بعضی از آنها بسیار متعصب هستند و خیلی با ما بد هستند. یعنی از ۱۴۰۰ سال پیش مخالفین ما این حرف ها را زده اند. البته شیعه هم مسئله را دقیق تر بررسی کرده است.

این حرف ها بر بستر جهل جامعه سوار می شوند. مثل بدنی که از نظر سیستم ایمنی ضعیف باشد هر ویروسی به آن نفوذ می کند.

عطش در کربلا

حفر چاه در کتاب خوارزمی

نقل حفر چاه مربوط به خوارزمی است که متعلق به قرن ششم و اهل سنت است.

اسم این کتاب ( مقتل ) است ولی از ۱۵ باب این کتاب فقط ۱ باب آن مقتل است و از خروج حضرت تا شهادت است و بقیه ابواب درباره فضایل اهل بیت و زندگی امام حسین علیه السلام و قضایای بعد از شهادت است.

اکثر قریب به اتفاق مطالب ایشان در این باب از کتاب ( الفتوح ) ابن عثم کوفی در قرن چهارم است.

جناب خوارزمی چیزی را نقل می کند که خلاف تمام تواریخ دیگر است و هیچ کدام از اجزایش موافق با نقل های دیگر نیست. نقل ایشان این است: ( جناب حبیب که به غاضریه رفت تا بنی اسد را بیاورد بن سعد ۴۰۰ نفر را به سرکردگی ازرق فرستاد و جلوی حبیب را گرفت تا نتواند به لشکر حسین علیه السلام ملحق شود.

این جماعت ۴۰۰ نفره رفتند و شریحه را محاصره کردند – در حالی که هنوز هیچ دستوری نرسیده است – تشنگی به حسین علیه السلام و یارانش فشار آورد. حسین تیشه ای را بر گرفت و پشت خیمه زنان آمد و ۱۹ گام به سوی قبله برداشت و آنجا را حفر کرد و چشمه ای بیرون زد و همه نوشیدند و مشک هایشان را پر کردند و سپس چشمه فرو رفت و هیچ اثری از چشمه باقی نماند )

ایرادات بر نوشته های خوارزمی

چیزی که خوارزمی نقل می کند نوعی اعجاز است که اگر در کربلا قرار بود اعجاز رخ دهد بعدا هم رخ می داد. ما در کربلا اصلا اعجاز نداریم و قرار نیست که از طریق اعجاز کار پیش برود. از این جهت نقل ایشان قابل پذیرش نیست.

اگر ما اعجاز را در اینجا بپذیریم باید در مراحل دیگر این جنگ هم اعجاز را بپذیریم مثلا زمانی که کشتار وحشیانه اهل بیت توسط لشکر بن سعد اتفاق می افتاد چرا حضرت با اعجاز جلوی لشکر بن سعد را نگرفتند.

خوارزمی ادامه می دهد: ( این خبر به عبیدالله رسید که نامه به عمر سعد می زند و می نویسد که شنیده ام حسین چاه هایی حفر می کند و به آب می رسند و یارانش می نوشند. بنگر چون نامه من به شما رسید جلوی کندن چاه توسط حسین را بگیر و نگذار چاه حفر کنند و قطره ای آب بنوشند و با آنان همانگونه رفتار کن که با عثمان پاک کردند )

بعضی از مضامین همان مضامینی است که بقیه هم نقل کردند اما سوال این است که وقتی هنوز از عبیدالله دستوری نرسید چطور آن جماعت رفتند و مانع شدند. نامه عبیدالله بعد از قضیه اعجاز حضرت در چشمه است.

این متن کاملا متناقض است و با هیچ متن دیگری مطابق نیست. جالب اینجاست که مطالبی که ایشان نقل می کند از کتاب فتوح است در حالی که این مطالب را حتی فتوح هم نقل نکرده است.

تعداد کسانی که با بنی اسد در فتوح ۴۰۰۰ نفر است اما خوارزمی آن را ۴۰۰ نفر بیان می کند که تحریفات در اینجا واضح است و کتاب فتوح فقط نامه را آورده است و فتوح اصلا حرفی درباره چاه کندن امام حسین علیه السلام نیاورده است.

جناب خوارزمی در ابتدای کلام خود می گوید حسین علیه السلام با اعجاز چشمه ای حفر کرد و در جای دیگر که حرف از نامه به عبیدالله می زند می نویسد که حسین علیه السلام چاه هایی حفر کرد! که این دو حرف با هم متناقض است که اول چشمه بود و بعد چاه ها شد.

منطقه کربلا که این اتفاق در آنجا افتاده است سرزمینی شن زار و کاملا بیابانی دارد و فرات با کربلا بیش از ۲۰ کیلومتر فاصله دارد. در نامه اول بن زیاد به حر هم این بود که در یک  بیابان بی حصار بی آب و علف آنها را فرود بیاور و حر هم آن را کاملا اجرا کرد و گزارش تاریخی هم موید همین مطلب است که از سمت غربی فرات هر چه جلوتر بروید معروف به وادی ( بادیه الشام ) است که سرزمین بسیار بزرگ و بیابان بی آب و علف است.

نکته بعدی که دقت نمی شود و مهم است این است که اینجا ( بُحیرَه الملح ) یعنی دریاچه نمک است. آب هایی که به صورت بارش در این سرزمین فرود می آید و آب هایی که در رود فرات است کاملا املاح وضعیت آب را عوض می کند و آب را کاملا شور می کند و قابل شرب نیست و سرزمین هایی که نزدیک به یک دریاچه نمک باشد نمی توانند آب زیرزمینی مناسبی داشته باشند. پس اگر چاهی هم وجود داشته باشد آب آن قابل شرب نخواهد بود.

برای مشاهده دوره کامل «شبهات عاشورایی» کلیک نمایید

نکته بعدی اینکه برای حفر یک چاه که حداقل باید سه یا چهار متر کنده شود ابزار خاصی می خواهد و یک کاروان مسافرتی که ابزار کندن چاه همراه خود نمی برد. و ما گزارش های معتبر داریم که در شب عاشورا حضرت دستور دادند پشت خیمه ها را خندق ( گودالی عریض و عمیق ) حفر کنند تا از پشت به آنها حمله نکنند. در این خندق ها هیزم ریختند و آن را آتش زدند تا حمله ای از این جانب صورت نگیرد. شمر آمده بود و قصد حمله داشت که ناموفق بود و مسلم بن اوسجه به حضرت گفت که من بین چادرها کمین می کنم و او را می زنم و تیر من خطا نمی رود که حضرت فرمودند نه من آغازگر جنگ نبودم.

وقتی خندق عمیق کندند و در آن هیزم ریختند و آن را آتش زدند یعنی در این خندق های عمیق که ادعا شده است سطح آب آنجا بالا بوده است باید آب بیرون می آمد و اگر آب بیرون می آمد که دیگر نمی توانستند هیزم آتش بزنند!

 نکته بعدی ماموریتی است که عبیدالله با عمر سعد می دهد که نامه این چنین است : ( میان حسین و یارانش و آب مانع شو و نباید حسین و یارانش به آب برسند و قطره ای از آن را بنوشند همانگونه که با پرهیزکار پاک و مظلوم عثمان کردندن ) و دستور داد تشنه کشته شوند و مطلقا آب به امام و یارانش نرسد و نگفت که مثلا شریحه را ببندید بلکه گفت مطلقا به او آّب نرسد.

عمر سعد هم آدم گوش به فرمانی است و در کل زمان جنگ حواسش به اوضاع امام و یارانش بود و اگر مشغول کندن چاه می شدند مشخص بود و اقدام می کردند و درگیری می شد چون عبیدالله ثابت کرده بود که به کسی رحم نمی کند.

و نکته بعدی اینکه دستور بستن آب به صورت ناگهانی به عمر سعد رسید و نه عمر سعد خبر داشت و نه امام که قرار است چنین اتفاقی بیفتد تا همراه خود وسایل حفر چاه ببر و یا مشغول حفر چاه شوند.

عمر سعد در تمام لحظات می گوید من امیدوارم کار با مصالحه حل شود و عبیدالله می گوید من تو را برای شفاعت نفرستادم. پس همه چیز ناگهانی بود و کسی از ماجرای بستن آب خبر نداشت.

در لحظات آخر آنقدر حالت ابهام وجود دارد که در روز تاسوعا که بعدازظهر حمله کردند امام حسین علیه السلام جلوی خیمه دست به شمشیر و زانو در بغل و خوابیده بودند و وضعیت مشخص نبود که چه اتفاقی قرار است بیفتد.

حضرت زینب آمدند خدمت برادر و عرض کردند آقا جان سر و صداهایی می آید و نمی دانیم چه شده است.

در نتیجه روز هفتم به صورت غیر مترقبه جلوی آب گرفته شد. گزارش تاریخی داریم که شخصی به نام عبدالله بن ابی حصین با حضرت روبرو شدند. ظاهرا حضرت خودشان برای برداشتن آب رفته بودند که با این شخص روبرو شد که این شخص به امام گفت که این آب را ببین که مثل سینه آسمان صاف است به خدا قسم قطره ای از این آب نمی چشی تا تشنه بمیری.( این شخص بعدا با نفرین حضرت که فرموده بودند امیدوارم به مرض تشنگی دچار شوی به مرض استسقاء دچار شد که هر چه آب می خورد سیراب نمی شد و با همین مرض از دنیا رفت )

حضرت و یارانش هنگام منع آّب که ظاهرا شب هشتم است، ذخیره آبی خاصی نداشتند تا از آن استفاده کنند. از حُمید بن مسلم از گزارشگران مشهور عاشورا که در لشکر عمر سعد است نقل شده است که هنگامی که تشنگی بر حسین شدید شد برادرش عباس را با ۳۰ سوار و ۲۰ پیاده  فراخواند. آن ۲۰ نفر پیاده مشک برداشتند و آن ۳۰ نفر از آنها محافظت می کردند و به سمت شریحه رفتند و نافع بن هلال پرچم را به دست گرفت و عباس علیه السلام که فرمانده بود با عمر بن حجاج مواجهه شدند و حجاج پرسید برای چه آمدید که نافع گفت برای برداشتن آب آمدیم. حجاج به نافع که هم قبیله ای او بود گفت شما می توانی آب بخوری که نافع گفت نه برای خیمه گاه حسین و حسین علیه السلام تشنه هستند و برای آنها آب می خواهم.

درگیری بین آنها رخ داد که این ۲۰ نفر حجاج را کنار زدند و به شریحه رسیدند و آب برداشتند و هیچ کدام هم آسیب ندیدند.

۲۰ مشک آب برای حدود ۱۵۰ نفر جیره بندی شد که در این میان زنان و کودکان هم در اولویت هستند و این وضعیت و جیره بندی سه روز ادامه داشت و از همان ۲۰ مشک استفاده کردند. از اینجا به بعد با این کاری که حضرت عباس انجام دادند به سقا معروف شدند.

در روز عاشورا هم امام حسین علیه السلام بعد از جنگ و گریز و سختی های زیاد و شدت رویاروی که داشتند تشنه شدند و حضرت عباس علیه السلام مشک کوچکی را به دست گرفتند و برادرانشان عبدالله و جعفر و عثمان ایشان را حمایت می کردند و به انبوه جمعیت زدند و مقابل حضرت حرکت کردند و به سمت شرحه رفتند.

برادران حضرت عباس علیه السلام به شهادت رسیدند ولی حضرت مشک را پر می کنند ولی موفق به آوردن مشک نشد و به شهادت رسید.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.