حر ابن یزید ریاحی + صوت

حر ابن یزید ریاحی از یکی از تیره های قبیله بنی تمیم یکی از فرماندهانی است که در زمان عاشورا ماموریت داشت تا با لشکر عظیمش نگذارد امام حسین علیه السلام به کوفه برسد.

در روز عاشورا توسط امام علیه السلام دعوت به حق شد و نور هدایت در او اثر کرد و به جمع یاران امام علیه السلام پیوست و به شهادت رسید. شیعیان حر را نماد بخشش و توبه در نزد پروردگار می دانند. قبر او اکنون در حدود ۷ کیلومتری کربلاست.

در این مقاله به تحلیل شخصیت این بزرگ مرد هدایت یافته روز عاشورا توسط حجه الاسلام والمسلمین سید محمد طباطبایی می پردازیم.

شخصیت حر بن یزید ریاحی

او از قبیله بنی تمیم است و قبل از کربلا هیچ اطلاعاتی از او نداریم. ایشان خاندانی معتبر داشته است و شخصیتی کاملا نظامی و گوش به فرمان و منضبط داشته است.

داستان حر از جایی شروع می شود که عبیدالله کوفه را کاملا قبضه کرده و مسلم بن عقیل به شهادت رسیده است و حصین بن تمیم تمیمی با چهار هزار نفر در قادسیه اجتماع کردند و هزار نفر را با حر بن یزید به عنوان پیشواز می فرستند تا راه امام را سد کنند.

آغاز ماموریت حر

راوی می گوید که ما به سمت کوفه می آمدیم که لشکر عظیم حر را مشاهده کردیم که کمین کرده و منتظر بودند تا لشکر امام برسند.

وقت نماز شد و حضرت فرمودند که اذان بگویند و امام با عبا و ردا و نعلین بیرون آمدند و خطبه ای خطاب به لشکر حر خواندند که لشکریان ساکت بودند و چیزی نگفتند.

حضرت دستور اقامه دادند و اقامه گفتند و به حر فرمودند که شما با لشکر خود نماز بخوان و من با لشکر خودم نماز می خوانم. حر گفت نه بدون هیچ گونه تردیدی شما جلو می ایستی و من پشت سر شما نماز می خوانم.

نماز جماعت برگزار می شود و موقع نماز عصر می رسد و حضرت دوباره تشریف می آورند و خطبه ای می خوانند و نماز جماعت به امامت امام حسین علیه السلام برگزار می شود و تمام لشکریان اعم از لشکر امام و لشکر حر همگی پشت سر امام نماز می خوانند.

حر و نامه های کوفیان

امام همان حرف های خطبه قبل را تکرار کردند و فرمودند شما به ما نامه نوشتید و ما به کوفه آمدیم که حر می گوید به خدا قسم ما نمی دانیم جریان نامه چیست. حر شخصیتی بود که مشغول کار خود است و از این مسائل خبری نداشت و یک نظامی به تمام معنا بود.

کوفه با این سر و صدا و نامه های شیعیان و آمدن مسلم به کوفه و شهادتش توجه حر را جلب نکرد و او توجهی به کوفه نمی کرد و فارغ از آنجا بود.

حر به امام عرض کرد که منظورتان کدام نامه است که امام به عقبه بن سمعان فرمود برو و خورجین را بیاور که عقبه خورجین نامه های کوفیان را آورد و جلوی حر ریخت.

حر گفت من جز کسانی که نامه نوشتند نبودم و من اصلا در این امور و فضاها نیستم و من یک نظامی هستم و من دستور دارم تا جلوی شما را بگیرم و از شما جدا نشویم تا شما را نزد عبیدالله ببرم.

امام به حر فرمود اینکه تو مرا بگیری و به کوفه ببری ، مرگ از این کار به تو نزدیک تر است یعنی این کار و این اتفاق اینقدر دور است که اگر تو بمیری نزدیک تر از این اتفاق است و این اتفاق محال است.

حر ابن یزید ریاحی

رویارویی حر با امام حسین علیه السلام

امام و همراهانش سوار بر اسب شدند و به سمت مکه حرکت کردند که حر جلوی حضرت را گرفت و مقابل حضرت ایستاد که امام به او فرمود مادرت به عزایت بنشیند چه می خواهی؟

حر گفت به خدا قسم اگر جز شما از تمام عرب هر کسی در این شرایط با من چنین صحبتی می کرد، از آرزو کردن عزاداری مادرش برای او دریغ نمی کردم ( جوابش را می دادم ) ولی هیچ راهی برای من وجود ندارد و امکان ندارد من از مادر شما فاطمه زهرا سلام الله علیها یاد کنم مگر به بهترین شکل.

حالا چنین شخصیتی را ببینید که دارای چه معرفت وجودی است که در این جا دچار دوگانگی شد. این یعنی چیزی وجودی در درون اوست که نشان دهنده مردانگی و فهم اوست که تا اینجا رسیده است اگرچه دچار خطاهایی نیز بوده است.

امام فرمود الان از من چه می خواهی که حر گفت من ماموریت دارم شما را به نزد عبیدالله ببرم که امام فرمود من با شما نمی آیم.

حر شروع کرد به توجیه کردن عمل خود و می گوید من مامور هستم و معذور و باید شما را به نزد عبیدالله ببرم.

حر گفت ماموریت من این است و شما هم که با من نمی آیید و من نمی توانم کار دیگری انجام دهم. حد وسط این دو کار این می شود که من شما را رها نمی کنم ولی نه به کوفه برو و نه برگرد.

امام فرمود این راه خوبی است و راه عذیب را در پیش گرفتند که مسیر فرعی به سمت کربلا بود. و این در واقع راهی بود تا حر امام را از این معرکه برهاند.

امام که به کربلا رسیدند قرار نبود در کربلا بمانند و می خواستند مسیر را ادامه دهند که پیک عبیدالله رسید و نامه ای به حر داد که هر کجا هستی بر حسین سخت بگیر و بر بیابانی بی آب و بی حصار او را نگه دار و هر کجا به او رسیدی او را متوقف کن.

حر به امام عرض کرد که نامه رسیده است که شما را متوقف کنم و من مجبور به اطاعت هستم. امام فرمود که اجازه بدهید که به مکانی بهتر با شرایطی بهتر برویم و اینجا سرزمین بی آب و علفی است که حر گفت من دستور دارم و باید به دستور عمل کنم.

 در اینجا بود که زهیر پیشنهاد داد تا با لشکر حر درگیر شوند که اگر لشکر بیشتری بیایند کار سخت تر می شود که حضرت فرمود من آغازگر جنگ نیستم.

برای مشاهده دوره کامل «شبهات عاشورایی» کلیک نمایید

تحول حر بن یزید ریاحی

 روز دهم عاشورا شد و ده ها هزار نفر جمعیت در کربلا جمع شده اند و تمام قضایا مثل بستن سه روزه آب به روی لشکریان امام را حر به چشم خود دیده است و باز هم در طرف جناح باطل است.

حر به این نقطه می رسد که می بیند که لشکریان عمر سعد آماده برای حمله در صبح عاشورا می شوند. به عمر می گوید می خواهی با حسین بجنگی؟ عمر می گوید به خدا قسم بله و چنان جنگی کنیم که آسان ترین قسمت آن افتاده شدن سرها و قطع دست ها باشد که با شنیدن این سخن حر جا می خورد.

عمر سعد به حر می گوید که من می خواستم مصالحه کنم ولی امیر شما عبیدالله نگذاشت. راوی می گوید حر کم کم آمد و در میانه لشکر ایستاد. شخصی به نام قره بن قیس که هم قبیله ای حر بود می گوید من با حر همراه شدم و به او گفتم کجا می رود و چرا مضطرب است.

حر به من گفت قره اسبت را آب دادی و من گفتم نه که گفت نمی خواهی به اسبت آب بدهی؟ من فهمیدم که ذهن حر مشغول کاری است و او می خواهد از لشکر کناره بگیرد.

به او گفتم من می روم اسبم را آب بدهم و فهمیدم که می خواهد تنها باشد و من همراهش نباشم.

راوی می گوید وقتی حر دوباره به سمت خیمه گاه امام نزدیک شد شخصی به نام مهاجر بن اوس که هم قبیله ای حر هم بود و در قتل زهیر بن قین هم شریک بود به حر گفت داری به سمت خیمه حسین علیه السلام می روی؟

راوی می گوید حر بسیار مضطرب بود و حالت لرزه در اندام او بود و این نشان دهنده حالت انتخاب دو مسیر متضاد است.

مهاجر بن اوس به او گفت که من تعجب می کنم که تو چرا ترسیدی در حالی که اگر به من می گفتند یک شجاعی معرفی کن من قطعا شما را معرفی می کردم. در اینجا حر به مهاجر می گوید به خدا قسم من خودم را بین بهشت و جهنم می بینم و به خدا سوگند هیچ چیز را بر بهشت ترجیح نمی دهم حتی اگر تکه تکه یا سوزانده شوم.

این حال کسی است که از خواب غفلت بیدار شده است. حر اسبش را تاخت و به سمت حسین علیه السلام رفت. خدمت حضرت می رسد و اظهار شرمندگی می کند و به امام عرض می کند فدای شما شوم ای فرزند پیامبر خدا.

حر ابتدا خودش را کاملا گناهکار نشان می دهد و اقرار به گناه می کند ( و این راه درست توبه است ) من همان کسی هستم که تو را از برگشتن بازداشت و چشم از تو بر نگرفتم و همراه تو آمدم تا تو را مجبور به ماندن کردم.

ولی به خدا سوگند هرگز گمان نداشتم که این گروه پیشنهادهای شما را قبول نکند و کار به اینجا بکشد.

اشتباه امثال حر که هنوز هم تکرار می شود این است که می خواهند بین خوبی و بدی جمع کنند و قضیه را با همین جمع کردن خاتمه دهند و هم دنیا را داشته باشند و هم آخرت را داشته باشند که این زندگی منافقانه ای است.

پشیمانی و توبه حر

حر ادامه می دهد اگر گمان می کردم که پیشنهاد تو را نمی پذیرند این کارها را با شما نمی کردم که این نشان دهنده ی این است که حر اصلا شم سیاسی نداشت. چون اگر داشت و شرایط سیاسی را می فهمید می دانست که عبیدالله و دستگاهش که با مسلم آنگونه جنایت ها کردند که به امام حسین علیه السلام رحم نمی کنند و با او کنار نمی آیند و همه این تشکیلات برای این است که امام مورد هدف قرار بگیرد.

حر به امام عرض می کند من اکنون پشیمانم و توبه می کنم. آیا برای من راهی برای بازگشت است؟ امام فرمود بله خدا تو را می بخشد و توبه تو را قبول می کند.سپس امام به حر فرمود اسمت چیست که جواب داد حر بن یزید ریاحی و امام جواب داد تو در دنیا حر هستی همان طوری که مادرت اسمت را حر گذاشته است و ان شالله در آخرت هم آزاده هستی.

حر به امام می گوید من سواره باشم برای شما بهتر است. مهم شما هستی و ما می خواهیم فدایی شما شویم. من با آنها می جنگم و کار من به فرود آمدن هم می کشد ( بالاخره مرا می کشند ).

امام فرمود رحمک الله هر کار که می دانی انجام بده. حال دگر حر متنبه شده است و قضیه را کاملا درک کرده است. او اولین کاری که می کند این است که هم کیشان خود را دعوت به پذیرفتن پیشنهاد امام می دهد و می گوید چرا می خواهید با امام بجنگید که سربازان می گویند ما کاره ای نیستیم شما با عمر بن سعد صحبت کن.

حر به عمر سعد هم همین حرفها را زد که عمر جواب داد که من هم می خواستم این کار را بکنم ولی دستور عبیدالله است که حسین را دست بسته به نزد او ببرم.

حر یک بیان عمومی هم دارد که خطاب به لشکریان می گوید ای جماعت کوفی، مادرتان به عزایتان بنشینند و گریان شوند ، شما چگونه عربی هستید که به امام نامه نوشتید و او را دعوت کردید و بعد تسلیمش کردید؟!

یک نکته ای در کلام حر است که ناظر بر پیشنهاد امام حسین علیه السلام به عمر سعد است که حر می گوید امام را محاصره کردید و از روی آوردن به آن همه سرزمین های پهناور خدا برای در امان ماندن خود و خانواده اش باز داشتید؟

اگر هم اکنون توبه نکنید خداوند شما را در روز تشنگی قیامت سیراب نخواهد کرد. پیاده های سپاه عمر سعد به حر حمله کردند و به او تیر اندازی کردند و حر خدمت امام برگشت.

جناب حبیب مظاهر وارد مبارزه شد و به شهادت رسید و بعد از شهادت حبیب حر وارد شد و رجز مفصلی خواند و ایشان و زهیر بن قیین با هم می جنگیدند که این نشان دهنده این است که می بایست در آن زمان حساس شخصیت های درجه اول وارد شوند و دیگر اینکه این دو شخصیت هم تراز و هم رتبه بودند.

این دو با هم حمله کردند و حر حمله می کرد و زهیر دشمن را پراکنده می کرد. یزید بن سفیان از لشکر عمر سعد که هم قبیله ای حر است می گوید من می خواهم حر را دیدم با نیزه بزنم. وقتی که حر را دیدند که مشغول مبارزه است، حصین بن تمیم که فرمانده شرطه های عبیدالله است که او هم هم قبیله ای حر است، به یزید بن سفیان می گوید تو که دنبال حر بودی تا او را بکشی آمده است. یزید بن سفیان به سمت حر آمد و به او گفت می خواهی تن به تن بجنگیم ؟ 

حر گفت بله حاضرم و همچنین می گوید من داشتم به یزید بن سفیان نگاه می کردم مثل این بود که جانش را در دستش گرفته بود.

برای مشاهده دوره کامل «شبهات عاشورایی» کلیک نمایید

شهادت حر بن یزید ریاحی

یزید بن سفیان به حر حمله کرد و حر در چشم به هم زدنی او را کشت. چون حر یک شخصیت نظامی و آشنا با فنون نظامی است. از اسب پیاده شد و بدون اسب هم مبارزه کرد و جماعت زیادی را هم به درک واصل کرد و بعد به شهادت رسید.

بعد از شهادت حر، جسد او را نزد امام آوردند و هنوز جانی در بدن داشت و امام چهره اش را پاک کرد که برای همه این اتفاق نیفتاد. بعضی از گزارشات نقل می کنند که امام این جمله معروف را در اینجا به حر فرموده بود که ( داد تو در دنیا حر هستی همان طوری که مادرت اسمت را حر گذاشته است و ان شالله در آخرت هم آزاده هستی )

آن چیزی که حر را نجات داد آن روح آزادگی و سرشت پاک و جوانمردی و کرامت او بود. و کسانی که درباره حر و توبه او صحبت می کنند باید بدانند اعمال ما در مافی الضمیر ما و در نفس انسانی ما تاثیر دارد.

توبه کردن کار آسان و ساده ای نیست که هر کس از پس آن بر بیاید بلکه هزینه زیادی باید پرداخت شود. حر در روز عاشورا قیامتی به پا کرد که تصورش برای ما هم سخت است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.